تصور کن جمهوری اسلامی از بین رفته و یک حکومت مناسب سکولار جایگزین شده. همه هموطن ها و حزب های خارج از کشور برگشتن و هر حزبی آزادانه میتونه فعالیت سیاسی بکنه و تصور کن قراره داریوش ، اندی ، گوگوش و ... پایان سال یک کنسرت بزرگ در استان های ایران بزارن تو هم واسه کنسرت لحظه شماری میکنی. تصور کن دیگه ما به فکر این نیستیم ببینیم موهامون اندازش چقدره و روسری دخترا رو سرشون هست یا نه و یا چه شکلیه و به آینده امیدواریم و هیچ کشور دشمنی نداریم و در مراسما به جای اینکه بگیم مرگ بر و خشم خودمونو خالی کنیم و یا گریه کنیم با مهربانی به هم هدیه میدیم و برای آرامش تمام انسانها دعا می کنیم. تصور کن چند ماه بعد قراره رئیس جمهورمون برای نشست کشورهای صنعتی جهان بره و از این بابت خیلی خوشحالیم و دوست داریم بدونیم نتیجه این نشست چی میشه و همچنین یک هفته دیگه قراره رئیس جمهور آمریکا به ایران بیاد . تصور کن مردم هم هر روز زندگی عادی خودشونو میگذرونن و با عشق و مهربانی به تمام اطراف خودشون نگاه می کنن و همه خوشحال و شاد هستند. آخوندها هم دوباره به مسجد ها برگشتن و در آنجا مشغول کارای خودشونن تو هم هر وقت از شادی و هیجان خسته شدی و می خوای یکم گریه کنی میری مسجد. دیگر دین ها هم آزادانه دارن فعالیت میکنه هیچ دینی هم مزاحم دین دیگه نمیشه. تصور کن دیگه نه بسیجی وجود داره و نه سپاهی ! و مأمور در جای واقعی خود است یعنی به جای اینکه تو رو به وحشت بیاندازه ، پناهگاهی امن برای تو میشه. تصور کن رسانه ملی به جای اینکه هر روز عکس مسجد و گریه و جنگ و خونریزی پخش کنه هر روز در مورد فرهنگ و رقص یکی از مناطق ایران بحث می کنه و آهنگ های شجریان و دیگر خوانندگان رو پخش میکنه. تصور کن در بالاترین به جای اینکه موضوعی در مورد ضرب و شتم ، ساخت موشک ، حمله به کشورها بنویسیم مطالبی در مورد سفر فضانوردامون به آسمون و برنده شدن جوانان ایرانی در مسابقات فرهنگی ، ورزشی ، علمی جهانی مینویسیم ...
مبنع : http://eagle-2009-eagle.blogspot.com/2009/07/blog-post.html